کد مطلب:109050 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

خطبه 128-فتنه های بصره












[صفحه 159]

خطبه الملاحم ای احنف گویا من او را می بینم در حالیكه سیر می كند با لشكری كه نمی باشد برای آن گردی و نه سر و صدائی و نه صدای لجامها و نه آواز اسبها برمی انگیزانند (غبار) زمین را با قدمهایشان گویا آنها قدمهای شترمرغانند وای بر كوچه های شما كه آبادست و خانه های آراسته ای كه برای آنها بالهائی است مانند بالهای كركسان و برای آنها خرطومهائیست مانند خرطومهای فیلها از آنانكه گریسته نشود كشته شده آنها و جستجو نشود غائب آنها من افكننده دنیا هستم بروی آن و اندازه كننده آنم به اندازه آن و نگاه كننده آنم به چشمش

[صفحه 159]

(كه سزاوار آن است) گویا من می بینم آنها را گروهی گویا صورتهای آنها سپرهای پوست چسبانده شده به قواره آن است می پوشند ابریشم و دیباج را و یدك می كشند اسبهای نجیب را و می باشد در آنجا كشتاری سخت تا می رود زخمدار بر روی كشته شده و می باشد نجات یابنده كمتر از اسیر شده پس گفت به وی بعض اصحاب او به تحقیق داده شدی ای امیرالمومنین به علم غیب پس خندید علیه السلام و فرمود به آن مرد و بود او از تیره كلب ای برادر كلب نیست آن علم غیب و جز این نیست آن یاد گرفتن است از صاحب علم و جز این نیست علم غیب علم قیامت است و آنچه شمرده است خداوند پاك به گفتار خود به راستی خداوند نزد اوست علم قیامت تا آخر آیت پس می داند خداوند پاك آنچه را كه در رحمها است از نر یا ماده و زشت یا زیبا و بخشنده یا بخیل و بدبخت یا خوشبخت و كسی كه می باشد در آتش هیزم یا در بهشت یا پیامبران همراه پس این است علم غیب چنانی كه نمی داند آن را كسی جز خداوند و آنچه غیر این است پس علمی است یاد داده خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله و یاد داد آن را به من و دعا كرد برای من به اینكه نگهدارد آن را سینه من و جمع نماید آن را پهلوهایم


صفحه 159، 159.